نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





نغمه...

 

چه شبهایی با رویای تو خوابیدم
نفهمیدی
چه شبهایی که اسم تو رو لبهام بود
نمیشنیدی
چه شبهایی که اشکامو به تنهایی نشون دادم
از عمق فاصله آروم واسه تو دست تکون دادم
چه شبهایی با شب گردی
شبو تا صبح می بردم
نبودی ماه جون می داد
نبودی بی تو میمردم
چه شبهایی دعا کردم یه کم
این فاصله کم شه
یه بار دیگه نگاه من تو رویاهات مجسم شه
توی این خونه یخ می بست تن سرد سکوت من
چه قدر جای تو خالی بود
چه شبهای بدی بودن
گذشتن عمرو بردن
حالا من موندم و حسرت
چه قدر بی رحمه این دنیا
به این تقدیر بد لعنت...............
 

[+] نوشته شده توسط هادی نجفی در 14:40 | |







باغ پژمرده

هوای باغ در بهار

گرفت و مرد زندگی

شقایقی که گل نکرد

در این باغ بندگی

سراسر کنار باغ

گل و شکوفه در چمن

خزان فقط باغ شد

کنار یاس و یاسمن

امید من به باغ بود

امید من بهار بود

درون باغ من کلاغ

به جای بلبل قشنگ

به فکر می روم چنان

چه کرد باغ من خزان

همین غرور بی سبب

گناه و لذتی به باغ

پیاله های پر شراب

و شعله شعله حرام

کند خزان کند خزان

تمام سبزی چمن

تمام باغ یاسمن

تمام من تمام من


[+] نوشته شده توسط هادی نجفی در 12:47 | |







عشق و غم

چه زود فراموش شدم تو ذهنا خاموش شدم

شدم بده تو قصه راحت فراموش شدم

غصه ها توی قلبم امونمو بریده 

درست میگن که آدم از عشق خیری ندیده

هرچی میگن دروغه باور نکن می شکنی

میگن بهت که عشقم فقط تو تو قلبمی

این روزا بد غرورت زیره پاهات له میشه

از غم عشق و دوری چشمای تو تر میشه

خلاصه که عزیزم از من به تو نصیحت

هرچی دیدی دم نزن نشین تو پای صحبت

بهانه ها جور واجور دروغا ثابت میشن

گل هایی که تو چیدی یکدفعه پرپر میشن

میگفت نفس کشیدن بی تو برام حرومه

میگفت دوست دارم من دوست دارم دیونه

دیدی چه آسون گذشت رفت سراغ دیگری

تورم کنار میذاره ؟ انتخاب آخری ؟


[+] نوشته شده توسط هادی نجفی در 12:39 | |







اگه من هنور ازدواج نکردم…(طنز)

 

اگه من هنور ازدواج نکردم…
تقصیر جوش های صورتمه که کسی از من خوشش نمی آید
. .
تقصیر ساعت کاریمه که صبح خروس خون می روم
و بوق سگ می آیم و شانس دیده شدن را از دست میدم

. .
تقصیر باباست که انقدر پول نداره تا چشم مردم در بیاد
. .

تقصیر پسر عمومه که نفهمید عقد دختر عمو و پسر عمو رو تو آسمون بستن
. .
تقصیر استادمونه که جلوی همه به من ابراز علاقه کرد
و باعث شد دیگه کسی جرات نکنه از من خواستگاری کنه
. .

تقصیر مادر شوهر عمه است می دونم بخت منو بسته
. .

تقصیر پسر همسایه دست راستیه که به خودش اجازه داد از من خواستگاری کنه
. .
تقصیر پسر همسایه دست چپیه که به خودش اجازه نداد از من خواستگاری کنه
. .
تقصیر تلویزیونه که تو تمام سریال هایش همه جوون ها ازدواج می کنن
و اصلا به مشکلات ما جوون های ازدواج نکرده نمی پردازن

. .
تقصیر مطبوعاته که توی مطالبشون جوون ها از هم طلاق می گیرند
و مردم را نسبت به ازدواج بدبین می کنن

. .
تقصیر مجلسه که به جای اجباری کردن سربازی
پسرها رو وادار به ازدواج اجباری نمی کنن

. .
تقصیر عراقه که کلی پسرهای آماده به ازدواج ما را به کشتن داد
. .
تقصیر هلنده که همجنسبازی رو رواج داد تا مردا دیگر نیازی به زن گرفتن نداشته باشن
. .
تقصیر انگلیسه این گفتن نداره همه می دونن همیشه و همه جا کار کاره انگلیسه
. .
تقصیر سازمان ملله که سر درش نوشته
بنی آدم اعضای یکدیگرند اما مشخص نکرده من جیگر چه کسی هستم

. .
تقصیر کره زمینه که جوری نچرخید من و نیمه گمشده ام به هم برسیم


 

[+] نوشته شده توسط هادی نجفی در 11:18 | |







خیلی دوست دارم عمرم

 

تن سوزان مثل آتشت را دوست دارم

بهاری و من آن عطر خوشت را دوست دارم

به هر لحظه کنارم بودنت را دوست دارم

تماشایی تو هستی دیدنت را دوست دارم


 


[+] نوشته شده توسط هادی نجفی در 11:13 | |







فقط به خاطر تو

به خاطر روی زیبای تو بود
که نگاهم به روی هیچ کس خیره نماند
به خاطر دستان پر مهر و گرم تو بود
که دست هیچ کس را در هم نفشردم
به خاطر حرفهای عاشقانه تو بود
که حرفهای هیچ کس را باورنداشتم
به خاطر دل پاک تو بود
که پاکی باران را درک نکردم
به خاطر عشق بی ریای تو بود
که عشق هیچ کس را بی ریا ندانستم
به خاطر صدای دلنشین تو بود
که حتی صدای هزار نی روی دلم ننشست
و به خاطر خود تو بود
فقط به خاطر تو...

[+] نوشته شده توسط هادی نجفی در 11:10 | |







ماه و سنگ

 

اگر ماه بودم به هر جا که بودم
سراغ تو را از خدا می گرفتم
وگر سنگ بودم،به هر جا که بودی
سر رهگذار تو جا می گرفتم
***
اگر ماه بودی-به صد ناز-شاید
شبی بر لب بام من می نشستی
و گر سنگ بودی به هر جا که بودم
مرا می شکستی،مرا می شکستی


[+] نوشته شده توسط هادی نجفی در 12:8 | |







زهر شیرین

 را من زهر شیرین خوانم ای عشق

که نامی خوشتر از اینت ندانم

وگر هر لحظه رنگی تازه گیری

به غیر از زهر شیرینت نخوانم

***

تو زهری زهر گرم سینه سوزی

تو شیرینی که شور هستی از توست

شراب جان خورشیدی ،که جان را

نشاط از تو،غم از تو ،مستی از توست

***

به آسانی مرا از من ربودی

درون کوره غم آزمودی

دلت آخر به سر گردانی ام سوخت

نگاهم را به زیبایی گشودی

***

بسی گفتند:«دل از عشق برگیر!

که نیرنگ است و افسون است و جادوست!»

ولی ما دل به او بستیم و دیدیم

که او زهر است اما نوشداروست !

چه غم دارم که این زهر تب آلود

تنم را در جدایی می گدازد

از آن شادم که در هنگامه درد

غمی شیرین دلم را می نوازد.

***

اگر مرگم به نا مردی نگیرد

مرا مهر تو در دل جاودانی است

وگر عمرم به ناکامی سر آید

تو را دارم که مرگم زندگانی است.


[+] نوشته شده توسط هادی نجفی در 12:7 | |







اشک خدا

صدف سینه من عمری گهر عشق تو پرور ده است

کس نداند که در این خانه طفل با دایه چها کرده است

همه ویرانی و ویرانی،همه خاموشی و خاموشی

سایه افکنده به روزنها،پیچک خشک فراموشی

روزگاریست در ین در گاه ،بوی مهر تو نپیچیده است

روزگاریست که آن فرزند ،حال این دایه نپرسیده است

من و آن تلخی و شیرینی ،من و آن سایه و روشن ها

من و این دیده ی اشک آلود؛که بود خیره به روزن ها

یاد باد آن شب بارانی که تو در خانه ما بودی

شبم از روی تو روشن بود ،که تو یک سینه صفا بودی

رعد غرید و تو لرزیدی رو به آغوش من آوردی

کام  ناکام  رما _خندان_به یکی بوسه روا کردی

باد هنگامه کنان برخاست!شمع لبخند زنان بنشست!

رعد در خانه ی ما گم شد،برق در سینه شب بشکست

نفس تشنه تب دارم ،به نفس های تو می آویخت

عود طبعم به نهان می سوخت،عطر شعرم به فضا می ریخت

چشم بر چشم تو می بستم،دست بر دست تو می سودم

به تمنای تو می مردم ،به تماشای تو خوش بودم

چشم بر چشم تو می بستم ،شور و شوقم به سراپا بود

دست در دست تو می رفتم ،هر کجا عشق تو می فرمود

از لب گرم تو می چیدم،گل صد برگ تمنا را

در شب چشم تو میدیدم،سحر روشن فردا را

سحر روشن فردا کو؟گل صد برگ تمنا کو؟

اشک و لبخند و تماشا کو؟آن همه قول و غزل ها کو؟

باز امشب شب بارانی است ،از هوا سیل بلا ریزد

بر من و عشق غم آویزم ،اشک از چشم خدا ریزد

من و این آتش هستی سوز ،تا جهان باقی و جان باقی است

بی تو در گوگشه ی تنهایی ،بزم دل باقی و غم ساقی ست!

 


[+] نوشته شده توسط هادی نجفی در 12:4 | |







تو گل سرخ منی

تو گل سرخ منی

تو گل یاسمنی

تو چنان شبنم پاک سحری

نه

از آن پاکتری

تو بهاری؟

نه

بهاران از توست

از تو می گیرد وام

هر بهار اینهمه زیبایی را

هوس باغ و بهارانم نیست

ای بهین باغ و بهارانم تو

گل به گل ، سنگ به سنگ این دشت

یادگاران تواند


[+] نوشته شده توسط هادی نجفی در 11:18 | |



صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 9 صفحه بعد